آیا آفتاب در امپراتوری بریتانیا غروب می کند؟
تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۲۵۱۷۹
بیش از یک قرن از سرکوبی بومیان قاره استرالیا توسط سلطنت استعمار پیر انگلیس و سلطه بر آن می گذرد، اما به تازگی بعد از اعتراض های مردمی در استرالیا، زمزمه های رسمی از سوی هیات حاکمه این کشور به گوش می رسد که نشان از تلاش آنها برای خروج از سلطه اتحادیه کشورهای مشترک المنافع انگلیس دارد.
این ششمین کشور بزرگ جهان در منتهی الیه شرق کره زمین که همواره مورد مباهات رهبران انگلیس بود از اینکه خورشید در امپراتوری کبیر انگلیس با برآمدن در استرالیا و فرونشستن در کانادا در منتهی الیه غرب کره زمین، هرگز غروب نمی کند، این بار می رود تا با مطالبه جدید مردم و رهبران آن برای جمهوریخواهی از زیر سلطه تاریخی انگلیس خارج شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روز جمعه آنتونی آلبانیز، نخست وزیر جدید استرالیا از حزب کارگر و از حامیان سفت و سخت جدایی استرالیا از بریتانیا تاکید کرد که جمهوریخواهی و جدایی استرالیا از حاکمیت انگلیس امری حتمی است و این رابطه دیگر آن رابطهای نیست که در ابتدای سلطنت ملکه الیزابت دوم وجود داشت.
وی به عنوان رهبر حزب کارگر کشورش که در حال تجدید فشار برای جمهوری شدن استرالیا است، روز جمعه در مراسم جشن پلاتینیوم “Jubilee Platinum” ملکه الیزابت دوم، به مناسبت ۷۰ سال سلطنت او در امپراتوری بریتانیای کبیر گفت که رابطه بین دو کشور نسبت به فدراسیون استرالیا در سال ۱۹۰۱ به شدت تغییر کرده است و استرالیا دیگر نیازی به پیوند قانون اساسی با بریتانیا ندارد.
استرالیا با نام رسمی قلمرو همسود استرالیا - Commonwealth of Australia کشوری توسعه یافته در نیمکره جنوبی است یک کشور دارای سلطنت مشروطه است که عمدتاً از مدل حکومتی "وست مینستر" انگلیس تبعیت می کند و دارای دولت برخاسته از مجلس است. ملکه الیزابت انگلیس پادشاه فعلی استرالیا محسوب میشود و عنوان رسمی وی ملکه استرالیا است.
استرالیا با ۷ میلیون و ۶۸۶ هزار و ۸۵۰ کیلومتر مربع وسعت، ششمین کشور پهناور دنیا و دومین کشور پهناور عضو مجموعه اتحادیه کشورهای همسود است و سرزمین اصلی قاره اقیانوسیه بهشمار میآید که کوچکترین قاره دنیا است.
این کشور در قرن ۱۷ به تصرف انگلیسی ها در آمد و یکی از قلمروهای کشورهای مشترک المنافع انگلیس است که ظاهرا در سال ۱۹۰۱ از بریتانیای کبیر استقلال یافت.
پایتخت آن کانبرا محل استقرار مجلس کشور و خانه فرماندار کل (نخست وزیر) است که به صورت تشریفاتی و به نمایندگی ملکه الیزابت دوم ریاست دولت را در استرالیا به عهده دارد و در عمل نخستوزیر منتخب در کنار دولت و مجلس اداره این کشور را در دست دارند. به زبان ساده تر اینکه نخست وزیر استرالیا کدخدای این ولایت متعلق به ارباب (ملکه انگلیس) است.
در هر حال بعد از موضع گیری اخیر آلبانیز، نخست وزیر جدید، "مت تیستلتوایت" دستیار جدید او در امور جمهوری گفت:"دولت فدرال در باره این موضوع با هدف ایجاد تغییر در کشور بحث و گفتوگو خواهد کرد. گام منطقی بعدی جمهوری شدن است. همانطور که ملکه به غروب سلطنت خود نزدیک میشود، فکر میکنیم زمان آن فرا رسیده است که موضوع جمهوری شدن استرالیا را به پیش ببریم. "
وی با اعلام اینکه حمایت از یک جمهوری ممکن است پس از درگذشت ملکه ۹۶ ساله افزایش یابد، گفت: "من فکر می کنم استرالیایی ها اکنون به فکر آینده کشور باشند. ما یک ملت مستقل هستیم. ما هویت و فرهنگ منحصر به فرد خود را داریم. ما یک نیروگاه اقتصادی در آسیا و اقیانوسیه هستیم و فکر میکنم زمان آن فرا رسیده که یک بار دیگر گفت وگویی درباره آینده استرالیا پس از پایان سلطنت ملکه الیزابت داشته باشیم. "
البته غیر از حزب حاکم کارگر استرالیا، رویکرد "حزب سبزها"ی این کشور نیز نسبت به ادامه حاکمیت ملکه انگلیس بر این کشور منفی است، چرا که چندی پیش یک نماینده بومیان استرالیا هنگام سوگند یاد کردن در مجلس سنای این کشور، دست مشت کرده اش را بالا برد و ملکه انگلیس را - که رئیس کشور استرالیا محسوب میشود - «استعمارگر» خطاب کرد.
خرداد۱۴۰۱ روزنامه گاردین انگلیس چاپ استرالیا گزارش داد که خانم "لیدیا تورپ" از حزب سبزها نماینده بومیان استرالیا در مجلس سنای این کشور است، مردمی که با آغاز استعمار انگلیس در این کشور با رنج فراوانی روبرو شده و تنها ۱۰ درصد از آنان از دست استعمارگران و بیماریهایی که با خود آوردند، جان سالم به در بردند.
چندین سال است که رهبران این طیف از مردم استرالیا خواستار به رسمیت شناخته شدن رنج و ناعدالتی هستند که از ۲۶ ژانویه ۱۷۸۸ با آغاز استعمار انگلیس در این کشور توسط سردار آرتور فیلیپ انگلیسی آغاز شد.
در این بین چند تن از رهبران این کشور در صدد پیگیری این مطالبات تاریخی بومیان برآمدند، از جمله آنتونی آلبانیز، نخستوزیر جمهوریخواه استرالیا که خودش زمانی کارگر دستفروشی نیز بود.
وی به دنبال تغییر قانون اساسی این کشور برای به رسمیت شناختن اقلیت بومی و واداشتن دولت به مشورت با بومیان در تصمیمگیریهایی است که بر زندگی آنان تاثیر میگذارد به همین دلیل وزیری به کابینه خود اضافه کرد که مأموریت وی مدیریت دوره گذار استرالیا به یک حکومت جمهوری اعلام شده است.
و یا خانم تورپ که بومیان این کشور است پیشتر با توصیف استرالیا به عنوان یک «پروژه استعماری» و اعلام اینکه پرچم فعلی استرالیا نماینده او نیست، گفته بود: "پرچم کنونی استرالیا نمایانگر استعمار این سرزمین است و نباید اینجا باشد. هیچ توافقی صورت نگرفته، هیچ معاهدهای امضا نشده، پس این پرچم نماینده من نیست. " وی تاکید کرد که از پارلمان حمایت میکند تا «اشغالگری غیرقانونی نظام استعماری در استرالیا را به چالش بکشد.»
البته یک هفته قبل از خانم تورپ؛ یکی دیگر از مقامات استرالیا نیز گفته بود: "سوگند به اتحاد با ملکه انگلیس «قدیمی و مضحک» است. او گفت: این عبارت نماینده استرالیایی که ما در آن زندگی میکنیم، نبوده و مدرک دیگری است از اینکه استرالیا باید به یک جمهوری با رئیس کشور مستقل تبدیل شود. ما دیگر بریتانیایی نیستیم."
بر اساس قانون اساسی فعلی استرالیا، تمامی سناتورها و اعضای مجلس نمایندگان این کشور باید برای آغاز به کار در پارلمان، سوگند وفاداری به ملکه انگلیس یاد کنند. این روند تنها با برگزاری یک همهپرسی ممکن است و دولت آلبانیز به تازگی گامهایی در این راستا برداشته است.
۱۳ خرداد ۱۴۰۱ بود که شبکه اسکای نیوز انگلیس در گزارشی از کانبرا اعلام کرد که دولت جدید فدرال این کشور (آنتونی آلبانیز) با توجه به وخامت وضعیت سلامتی جسمی ملکه الیزابت پیشنهاد داده که "سال های آخر سلطنت ملکه الیزابت زمان مناسبی برای بحث دوباره در مورد جمهوری شدن استرالیا است."
به اعتقاد کارشناسان، حزب کارگر استرالیا که خواهان برگزاری یک همه پرسی جدید برای کنار گذاشتن سلطنت و پذیرش رئیس دولت استرالیا است، چنانچه در انتخابات ۲۰۲۵ پیروز شود، نمیتواند قدرت را در دوره دوم خود حفظ کند.
از طرفی هم تاکید حزب سبز برای خروج استرالیا از زیر سلطه انگلیس مسبوق به سابقه است چرا که در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ نیز "بیل شورتن" رئیس سابق این حزب گفته بود که تعهد حزب و تمام تلاش آن برای پیگیری طرح تبدیل استرالیا به جمهوری و خارج کردن نام ملکه از قانون اساسی آن است.
موضوع برگزاری مجدد همه پرسی جدایی استرالیا از انگلیس در سال جاری به ویژه بعد از روی کار آمدن آلبانیز در حالی مطرح شد که جشن ها در سراسر جهان به مناسبت جشن پلاتینیوم “Jubilee Platinum” ملکه الیزابت و بعد از بیش از دو دهه پس از همه پرسی ناموفق برای جمهوری در این کشور در حال برگزاری بود.
استرالیا آخرین بار ۲۳ سال پیش (۱۹۹۹) یک همهپرسی را درباره جمهوری شدن برگزار کرد که نتیجه رایگیری با اکثریت ضعیف ۵۴٫۸۷ درصد در مقابل ۴۵٫۱۳ درصد به نفع باقی ماندن استرالیا به عنوان بخشی از کشورهای مشترکالمنافع شد.
آن همه پرسی در آن زمان از حمایت نخست وزیر وقت یعنی «جان هووارد» نئولیبرال افراطی برخوردار نبود و وی به شدت با این موضوع مخالف بود.
با این حال، نظرسنجیهای اخیر نشان میدهد که این رقم تغییر کرده است به طوری که ۵۶ درصد از ساکنان ایالت "نیو ساوت ولز" خواهان جدایی استرالیا از بریتانیا هستند و در "کوئینزلند" و "ویکتوریا" نیز وضعیت تقریبا مشابهی وجود دارد.
پیگیری مطالبات تاریخی بومیان استرالیایی از انگلیس در فروردین سال گذشته (۱۴۰۰) بعد از مصاحبه فوق جنجالی نوه ملکه انگلیس و همسرش با "اپرا وینفری" مجری آمریکایی و افشاگری او در رابطه با نژادپرست بودن دربار انگلیس بیشتر شدت یافت.
مصاحبه "هری" و همسرش "مگان مارکل" با اپرا وینفری نه تنها کاخ باکینگهام را تکان داده بلکه استرالیایی ها را کم کم به این صرافت انداخته تا خود را از قلمرو پادشاهی ملکه بریتانیا خارج کنند و مستقل شوند.
در همان ایام بود که "مالکوم ترنبول" نخستوزیر اسبق این کشور (قبل از اسکات موریسون) به تلویزیون ABC کشورش گفته بود که زمان آن رسیده است تا استرالیاییها از کشورهای مشترکالمنافع جدا شوند.
وی با اعلام اینکه "رئیس دولت باید یکی از ما شهروندان استرالیایی و نه ملکه یا پادشاه انگلستان باشد، گفت:"ما باید به کشور خود و هموطنان خود و زنان خود افتخار کنیم. باید بگوییم فقط یک استرالیایی باید شایسته آن باشد که رئیس دولت باشد. تنها یک استرالیایی میتواند نخستوزیر ما باشد، چرا باید متفاوت باشد؟ "
البته موج جدید جدایی خواهی استرالیایی ها از انگلیس در ۳۰ شهریور ۱۳۹۹ زمانی شکل گرفت که مردم کشور "باربادوس" در حوزه کارائیب یکی دیگر از کشورهای مشترک المنافع انگلیس برای حذف ملکه انگلیس از راس قدرت و تبدیل شدن به یک کشور جمهوری رای مثبت داده بودند.
صرف نظر از باربادوس، اگرچه تعدادی از کشورهای ثروتمند مشترک المنافع سابق بریتانیا از جمله استرالیا، نیوزیلند و کانادا هنوز الیزابت دوم را به عنوان شخص اول کشور خود در نظر میگیرند، اما برخی کشورهای کوچکتر حوزه کارائیب بهشدت مشتاق هستند تا خود را از سلسله مراتب سلطنتی دور کنند.
در پی تبدیلشدن باربادوس به جمهوری در سال۲۰۲۱ مقامات دستکم ۶ کشور کارائیب در تلاش هستند تا خاندان سلطنتی بریتانیا را از حاکمیت کشور خود کنار بگذارند.
حتی در خود استرالیا نیز پیشتر در ششم بهمن ماه ۱۳۹۶ بود که دهها هزار نفر از مردم و بومیان با شرکت در تظاهراتی گسترده در شهرهای مختلف این کشور با اعلام انزجار از دوران سیاه استعمار، بار دیگر خواستار تغییر روز ملی استرالیا شدند که مقارن با واقعه تجاوز استعمار انگلیس به این کشور است.
آنها معتقدند که استرالیا همیشه سرزمین ابورجینی ها (بومیان) خواهد بود به رغم آنکه سردار انگلیسی در سال ۱۷۸۸ هنگام اشغال این کشور اعلام کرده بود که انگلستان این منطقه ‘خالی از سکنه’ را به مستعمرات خود اضافه کرده است.
ساکنان اصلی استرالیا می گویند مستندات تاریخی حاکی از آن است که نسل های متوالی آنها در ۵۰ هزار سال گذشته در سراسر این قاره زندگی کرده اند و لذا نسبت به نفی تاریخ خود توسط دولت (تحت کنترل انگلیس) خود اعتراض دارند و می گویند تا زمانی که این روند وجود داشته باشد، شکاف میان دو نسل گذشته و جدید در این کشور وجود خواهد داشت.
امروزه از بومیان استرالیایی که به آنها ابورجینال یا ابورجینی گفته می شود و قدیمی ترین گروه نژادی و فرهنگی در جهان هستند، حدود ۷۰۰ هزار نفر باقی مانده است که در سراسر این کشور به طور پراکنده زندگی می کنند.
در هر حال کشور پهناوری چون استرالیا به تدریج می رود با جمهوریخواهی بر پایان سلطنت ملکه انگلیس بر این کشور مهر تایید بزند تا گامی ضروری در جهت جبران خسارت مادی و معنوی برای بومیان این قاره و یا کشور پهناور باشد.
این موج جدایی خواهی به تدریج در اسکاتلند و حتی کانادا هم شکل گرفته است، چون آخرین نظرسنجی در کانادا هم نشان می دهد مردم این کشور نیز اگرچه تا امروز تا حدودی با حاکمیت ملکه الیزابت بر کشورشان مشکل چندانی ندارند اما کاملا با جانشین احتمالی او مخالف هستند و این به معنی آن است که امپراتوری انگلیس بعد از مرگ ملکه الیزابت علاوه بر اینکه طلوع خورشید در استرالیا را نخواهد دید بلکه غروب آنرا نیز در کانادا تجربه نخواهد کرد.
یادآوری می شود بریتانیای کبیر سابق که بزرگترین استعمارگر تاریخ است و بعد از قدرت گیری آمریکا در جهان به استعمار پیر معروف شد، در عصر خود به قدری مستعمراتش را گسترش داد که مدعی شده بود آفتاب هرگز در امپراتوری آن غروب نمیکند؛ چرا که لازمه گسترش این قلمرو ارتش بزرگی بود که کشتار زیادی را در مستعمرات به ویژه از میان بومیان آنها به وجود آورد.
«خورشید در بریتانیا هرگز غروب نمیکند!» یک جمله قدیمی در حکومت بریتانیا است و خودشان معتقد بودند همیشه بخشی در کره زمین وجود دارد که از آنِ بریتانیا باشد و در آنجا خورشید بتابد، چون روزگاری بود که لندن بر یک چهارم کره زمین حکمفرمایی میکرد، اما امروزه به تدریج در عصر جدید قدرت خود را از دست داده و روند اضمحلال این قدرت استمعاری می رود با شروع موج جدید جمهوریخواهی و استقلال طلبی کشورهای مهمی چون استرالیا، کانادا و حتی اسکاتلند تکمیل شود.
برچسبها دوره استعماری انگلیس ملکه الیزابت استرالیامنبع: ایرنا
کلیدواژه: دوره استعماری انگلیس ملکه الیزابت استرالیا دوره استعماری انگلیس ملکه الیزابت استرالیا کشورهای مشترک المنافع جدایی استرالیا بومیان استرالیا جمهوری شدن استرالیایی ها ملکه الیزابت قانون اساسی ملکه انگلیس الیزابت دوم سلطنت ملکه نخست وزیر همه پرسی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۲۵۱۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تاثیرات سلوکیان بر خاورمیانه: از تاثیر بر هنر و فلسفه تا مواجهه با شورش یهودیان
فرارو- روایت غالبا گفته شده از خاورمیانه مملو از ظهور و سقوط امپراتوریهایی مانند هخامنشیان، عباسیان و عثمانیها است. تسخیر امپراتوری ایران هخامنشی توسط اسکندر مقدونی در سال ۳۳۰ پیش از میلاد مسیح یکی دیگر از فصلهای معروف است. با این وجود، قدرت قابل توجهی که پس از مرگ اسکندر مقدونی پدیدار شد و خود را در قالب امپراتوری سلوکی به نمایش گذاشت تا حد زیادی مبهم باقی مانده است.
به گزارش فرارو به نقل از فِر آبزرور، سلوکوس یکم نیکاتور یکی از ژنرالهای اسکندر مقدونی سلسله پادشاهی وسیعی را ایجاد کرد. او دیگر جانشینان اسکندر که مجموعا به نام دیادوچی شناخته میشوند پس از آن که پردیکاس نائب السلطنه منتخب اسکندر نتوانست قدرت را حفظ کند برای قلمروی درون امپراتوری با یکدیگر رقابت کردند. هنگامی که گرد و غبار فرو نشست سلوکیان خود را در میانه کنترل سهم امپراتوری یافتند. قلمرو امپراتوری سلوکی در دوران اوج خود از آناتولی (ترکیه امروزی) تا دره سند در هند امتداد داشت.
سلوکیان علیرغم تسلط جغرافیایی و نفوذ پایدار اغلب در بحثهای خاورمیانه به سطح پاورقی تنزل داده میشوند. آنان تحت الشعاع همتای خود در مصر یعنی بطلمیوس یکم سوتر فرمانروای مصر و از سرداران اسکندر مقدونی قرار گرفته اند که در غرب به خاطر جمع آوری کتابخانه اسکندریه و به دلیل سوء استفادههای کلئوپاترا آخرین عضو دودمان خود مشهور هستند. این غفلت منجر به شکاف قابل توجهی در درک ما نسبت به سلوکیان شده است. این در حالیست که امپراتوری سلوکی نقش مهمی در شکل دادن به خاورمیانه هم از نظر فرهنگی و هم از نظر سیاسی داشته است.
معماران جهان هلنیستیتاثیر سلوکیان بسیار فراتر از میدان جنگ بود. آنان نقش مهمی در پر کردن شکاف بین اروپا و هند، تقویت تبادل فرهنگی و شکل دادن ناخواسته به جهان از طریق تعامل خود با سایر امپراتوریهای قدرتمند داشتند. سلوکیان وارث سنت فرهنگی وسیع هلنیستی بودند. این تاثیر در پروژههای معماری بزرگ آنان که با ترکیبی از سبکهای یونانی، بین النهرینی و مصری مشخص میشود آشکار شد. شهرهایی مانند انطاکیه پایتخت آنان دارای فضاهای عمومی چشمگیر، خیابانهای ستون دار و معابدی بود که با مجسمههایی به سنت یونانی تزئین شده بودند.
معماران سلوکی با تمرکز بر چیدمانهای هندسی و امکانات شهری نقشی کلیدی در توسعه شهرسازی ایفا کردند. سلوکیان در فلسفه جریانهای فکری جهان هلنیستی را پذیرفتند. اپیکوریسم، رواقی گرایی و شک گرایی همگی تحت حمایت آنان شکوفا شدند و دانشمندان را به سوی خود جذب کردند و بحثهای پرشوری را پرورش داد.
یکی از مهمترین کمکها توسط مگاستنس سفیر، مورخ و جغرافیدان یونانی سلوکی مستقر در پاتالی پوترا پایتخت باشکوه چاندراگوپتا مائوریا پادشاه هند در قرن سوم پیش از میلادی انجام شد. اثر مگاستنس که به عنوان یکی از اولین اروپاییها درباره هند نوشته بود به سنگ بنای شناخت شبه قاره هند تبدیل شد.
گزارشهای او علیرغم سوگیریهای بالقوه ذاتی در دیدگاه هر سفیری کماکان منابع ارزشمندی از اطلاعات است. مشاهدات دقیق مگاستنس در مورد جامعه هند از جمله سیستم پیچیده کاست، نقش فیلها در جنگ و ساتی (خودسوزی بیوه ها) و هم چنین سیاست و جغرافیا دریچهای برای اروپاییها به دنیای ناشناخته قبلی فراهم کرد. کار مگاستنس به مبنایی برای نویسندگان بعدی مانند استرابون نویسنده کتاب جغرافیای استرابو تبدیل شد. این روند تصور اروپاییان از هند را برای قرنهای آینده شکل داد. استرابون به توصیفات مگاستنس از موجودات عجیب و غریب اشاره کرد احتمالاً تفسیرهای نادرست از حیوانات واقعی یا شیوههای فرهنگی که به فانتزیهای اروپایی در مورد شرق عجیب و غریب دامن زد.
سلوکیان ممکن است نام آشنا نباشد، اما میراث ماندگار آنان غیرقابل انکار است. آنان تسهیل کننده تبادل فرهنگی، تامین کنندگان دانش و حامیان هنر، معماری و فلسفه بودند. نفوذ آنان از مرزهای جغرافیایی و محدودیتهای زمانی فراتر رفت و اثری پاک نشدنی در دنیای باستان بر جای گذاشت.
شورش یهودیان علیه سلوکیانبا این وجود، شاید ماندگارترین میراث سلوکیان از تعامل آنان با مردمی کوچک، اما باستانی در گوشه جنوب غربی امپراتوری شان ناشی میشود: یهودیان.
سلوکیان در قرن دوم پیش از میلاد بر یهودیه سایه طولانی انداختند. تحت سلطنت ظالمانه "آنتیوخوس چهارم اپیفانس" که به دلیل سیاستهای مذهبی ظالمانه و نامنظم خود لقب اپیمانس (دیوانه) برای او به کار برده شد او اتباع یهودی خود را به شدت آزرده خاطر ساخت. او معبد دوم یهودیان در بیت المقدس را مورد هتک حرمت قرار داد، مجسمه زئوس را ساخت و پرستش خدایان یونانی را اجباری کرد. او با ترویج زبان و آداب و رسوم مذهبی یونانی به دنبال یونانیزه کردن یهودیه بود. این شامل سرکوب اعمال سنتی یهودیان مانند ختنه و برگزاری شبات (تعطیلی روز شنبه یهودیان) و حمله مستقیم به هویت و ایمان یهودی میشد.
این ظلم او آتش شورش یهودیان را برانگیخت. در روستای کوچک مودین یک کاهن یهودی به نام "متاتیاس مکابئوس" و پسران اش از اجرای احکام آنتیوخوس خودداری ورزیدند. سرپیچی آنان باعث خیزش گسترده تری شد. شورش مکابیان در گرفت."یهودا مکابئوس" برجستهترین پسر متاتیاس به عنوان یک رهبر کاریزماتیک ظاهر شد و جناحهای مختلف یهودی را علیه دشمن مشترک متحد کرد.
شورش مکابیان از میدان نبرد فراتر رفت. این مبارزه برای جوهر یهودیت بود. این دوره تاثیر عمیقی بر اندیشه و هویت یهودی داشت. آسیب ناشی از آزار و شکنجه یهودیان تسوط سلوکیان باعث ایجاد متون آخرالزمانی مانند کتاب دانیال و کتاب خنوخ شد. این آثار مضامین قضاوت الهی، رنج عادلانه، و رهایی نهایی را بیان میکردند.
امپراتوری تضعیف شده سلوکی فرصتی را برای رومیان فراهم کرد که از آن درگیری برای گسترش نفوذ منطقهای خود استفاده کنند. رومیان با استفاده از یهودیه به عنوان مهرهای در جنگ قدرت سلوکیان را تضعیف کردند. در قرن اول پیش از میلاد مسیح رومیان بر آناتولی، سوریه و فلسطین مسلط شدند. در حالی که یهودیه بر روایت مبارزات سلوکیان در غرب تسلط دارد مرزهای شرقی آن امپراتوری نیز با چالشهایی مواجه بود.
در سرزمینهای ایرانی شان شورشهایی که با هدف احیای آداب و رسوم ایرانی انجام میشد و تهدیدی مهم محسوب میشد. در نهایت، سلوکیان نتوانستند کنترل ایران را حفظ کنند و راه را برای ظهور سلسلههای بومی اشکانی و ساسانی هموار ساختند. این امر زمینه را برای تقسیم خاورمیانه بین امپراتوریهای رقیب روم و ایران فراهم کرد الگویی که تا هفت قرن بعد از فتح شام و ایران توسط اعراب مسلمان تغییری پیدا نکرد.